حجاب، واجب دینی نیست؟
در این زمینه نوشتة محمد سعید العشماوی[1] از انسجام بهتری
برخوردار است، از این رو به نقل نظریة وی پرداخته و آن را بررسی
میکنیم. گفتنی است رأی او را عالمان دانشگاه الازهر مصر نیز نقد کردهاند .
ایشان معتقد است :
«...اما الحکم الدائم فهو الاحتشام و عدم التبرج..» یعنی حکم
همیشگی این است که وقار زن حفظ شود و آرایش و خودنمایی برای مردان
بیگانه صورت نگیرد، به جز آن، آنچه در شریعت وارد شده، اگر قابل پذیرش باشد بر احکام موقت دلالت دارد.
[2] و مسأله حجاب با وضع کنونی یکی از اختلاطهای نابجای اندیشة دینی با میراث مردمی است؛
زیرا پوشش و لباس از امور عرفی است و جزو عبادات و واجبات دینی نمیباشد.{3}
بر این اساس روی سه آیه از آیات قرآن و دو حدیث از معصومین(ع) را که مورد استناد قائلان به حجاب است،
بیان کرده و مورد نقادی قرار داده است. وی گفته است دو حدیث به علت خبر واحد بودن، قابلیت استناد ندارد.[4]
اما سه آیه از قرآن را نیز چنین پاسخ گفته است:
1. آیة حجاب
در آیه 53 سورة احزاب قرآن کریم آمده است که:
یا ایها الدین امنوا...اذا سألتموهن متاعاً فسالوهن من وراء حجاب....
ای کسانی که ایمان آوردهاید..هنگامی که از زنان پیامبر(ص) از موردی سؤال میکنید
مستقیماً روبهرو نشوید و از پشت حجابی این کار را انجام دهید....
در این آیه خداوند به مؤمنان فرمان میدهد که یا همسران پیامبر از ورای حجاب سخن گویند
. وی معقتد است این حکم به زنان پیامبر مختص است و سایر زنان مسلمان مشمول این دستور نمیباشند.{5}
2. آیة خمار
در آیه 31 سورة نور میفرماید:
قل للمؤمنات..و لیضربن بخمرهن علی جیوبهن...
به زنان مؤمن بگو....که باید سینه و بر و دوش خود را با مقنعه بپوشانند..
منظور آیه این میباشد که به زنان دستور میدهد خمار (روسری) خود را پشت سر نینداخته بلگه با آن گردن و بالای سینة خود را بپوشانند.{6}
ایشان در توجیه این آیه گفته است:
در عصر پیامبر زنان پارچه به سر کرده و دو طرف آن را به پشت سر میانداختند
به گونهای که گردن و بالای سینة آنها آشکار بود. برای آن که فارقی بین زنان
مؤمن و غیر مؤمن باشد خداوند د ستور داد زنان مؤمن پارچه را که بر سر کرده بر جلوی بدن خویش رها سازند
تا از پوشش ممتازی برخوردار گردند. پس این دستور دائمی نیست، بلکه به دورانی بر میگردد ک
ه جداسازی زنان این وضع را طلب میکرده است.
3. آیة جلباب
در آیة 59 سورة احزاب آمده است که:
یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیهن، ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفوراً رحیما.
ای پیغمبر به زنانت و دخترانت و زنان مؤمنین بگو چادرهاشان را بر رویها و بدنهاشان فروپیچند
که این کار برای این که (به عفت) شناخته شوند تا از تعرض و جسارت (هوسرانان) آزار نکشند
بر آنان بسیار بهتر است و خدا آمرزنده و مهربان است.
ایشان در مورد این آیه شریفه نیز میگوید:
در آیه خداوند به پیامبر دستور میدهد که به همسران و دختران و زنان مؤمن فرمان دهد
که جلباب خود را (پارچهای که تمام بدن را میپوشاند) به خود گیرند تا شناخته نشوند
و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند. به تعبیر دیگر این آیه گوید زنان مؤمن و آزاد
از این پوشش استفاده کنند تا با کنیزان تفاوت داشته باشند.
در این آیه حکم پوشش معلل است به جملة >ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین>
بنابراین در عصر حاضر که مسأله بردگی از میان رفته، این حکم نیز منتفی میشود.{7}
این خلاصة رأی این نویسنده است.
گمان نمی رود این نظریه دشوار باشد زیرا ادلة بر دینی بودن حجاب، فراوان است،
و به گونهای است که هیچ تردیدی در آن نمیتوان داشت.
نخست از آیاتی که ایشان شاهد آورد سخن میگوییم و سپس به ارائه ادلة بیشتر میپردازیم:
در آیة جلباب (احزاب (33: 53) که به مؤمنان دستور میدهد با زنان پیامبر از ورای
حجاب سخن گفته شود این علت پس از آن ذکر میشود:
ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهن....
این عمل به پاکی قلب شما و آنان نزدیکتر است...
این قاعده و علت، عمومیت دارد و ویژة زنان پیامبر نیست.
آیا میتوان گفت خداوند طهارت و پاکی را برای زنان پیامبر خواسته و از دیگران دریغ میکند؟
آیا میتوان گفت طهارت و پاکیزگی روان برای مردان و زنان آن دوره مطلوب بوده، اما امروز مطلوب نیست.
از این رو، این دستور عمومیت دارد.{8}